دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!
دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!

انتظار می کشم پس هستم!

انتظار کشیدن، برای هر چیزی که باشد - خوب یا بد - سخت است. اینکه نشانه ها را می بینی اما جرئت نمی کنی دل ببندی به اینکه شاید انتظار کشیدنت دارد تمام می شود، خیلی سخت تر است. می ترسی دوباره نا امید شوی.دوباره سرخورده شوی. دوباره فرو بروی توی تنهاییت ... توی سایه ... بخزی کنج اتاقت و آرام و بی صدا اشک بریزی. انتظار کشیدن خیلی سخت است. وقتی مدت زمان طولانی انتظار یک چیز را می کشی شاید با گذشت زمان آن شور اولیه را نداشته باشد اما می شود مثل یک مرض مزمن و توی قلب و روحت خانه می کند. بعد هربار فرصتی پیدا کند خودی نشان می دهد و ویرانت می کند. مثل زلزله های کوچکی که هراز گاهی می آیند و آرام آرام پایه های خانه را سست می کنند تا عاقبت یک روزی تمام خانه فرو بریزد در خودش. روح آدم هم پنداری مثل همان خانه است. بالاخره یک روزی ممکن است فرو بریزد ...! 

کاش قبل از آنکه روحم از هم گسسته شود این انتظار لعنتی تمام شود!