دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!
دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!

هم اکنون نیازمند سفریم!

دلم یک سفر طولانی می خواهد. هرجایی غیر از اینجا. هر هوایی غیر از این هوایی که دارم تویش نفس می کشم. انگار دیگر مسموم شده. نفس که می کشم بدتر خفه می شوم انگار. دلم یه جاده می خواهد که ته نداشته باشد که هرچه بروی نرسی .... مقصد برایم هیچ اهمیتی ندارد. 


پ.ن : من پر از وسوسه های رفتنم 

خودسانسور

اینجا هم دارم خودم را سانسور می کنم ... تعداد نوشته های چرک نویسم روز به روز بیشتر می شود ولی جرئت نمی کنم روی آن کلمه "انتشار" لعنتی کلیک کنم .... هنوز ترس از گفتن حرفهای دلم رهایم نمی کند... 

فانتزی 2

یکی دیگر از فانتزی های ما این است که یک روز عصر ماشین را برداریم و برویم لب دریا. بعد ساعت پنج که شد زنگ بزنیم به همسر محترم و بگوییم : "داری میای به راننده بگو وسط راه پیادت کنه. من همون جای همیشگی کنار ساحل منتظرتم" 

یعنی واکنش همسر در اون لحظه بسی دیدنی خواهد بود