دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!

دفترچه خاطرات رابینسونه کروزوئه

اینجا ته دنیاست، جزیره سرگردانی های من!

فانتزی 3

جدیدا یکی از فانتزی هام شده این که به "س" sms بدم یا زنگ بزنم و اون نگه سرش شلوغه و اینا و خودش شب بهم زنگ می زنه و منم مث اسکل تا شب منتظر زنگش بشینم ....!! 


پ.ن1: دارم به این فکر می کنم که کلا رابطه رو قطعش کنم بره پی کارش! 


پ.ن2: کمی دیگر هم صبر می کنیم، ببینیم چی میشه!!!!!!!!!!!!

فانتزی 2

یکی دیگر از فانتزی های ما این است که یک روز عصر ماشین را برداریم و برویم لب دریا. بعد ساعت پنج که شد زنگ بزنیم به همسر محترم و بگوییم : "داری میای به راننده بگو وسط راه پیادت کنه. من همون جای همیشگی کنار ساحل منتظرتم" 

یعنی واکنش همسر در اون لحظه بسی دیدنی خواهد بود 

فانتزی 1

همیشه یکی از فانتزی هام این بوده که برم توی یک پارک، بشینم روی یک نیمکت. بعد یه دفه یه بچه کوچولوی ناز و دوست داشتنی بدون دلیل دست مامانش و ول کنه و بدو بدو بیاد سمتم. حالا اگه بیاد بغلم که دیگه واااااااااای ....  

من عاشق بچه هام، ینی بچه هام منو دوس دارن؟!!